اما ما در دوستی اینگونه ایم : " پایدار " تا " پای دار " ...
اما ما در دوستی اینگونه ایم : " پایدار " تا " پای دار " ...
به او گفتم:مرا دوست داری؟
گفت:بله
گفتم:مثلا چه قدر؟؟؟؟؟
گفت:به اندازه ستاره های آسمان...
به آسمان نگاه کردم و دیدم آسمان ابریست!!!
پنج وارونه چه معنا دارد ؟!
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت زده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم
مهران پسر همسایه
پنج وارونه به مینو میداد
آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم
بعدها وقتی غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد
هرگز نفرینت نمی کنم
فقط می خواهم آنقدر سرو شوم
که تو حتی نتوانی سایه مرا
در اغوشت بگیری !
این روز ها پر طرفدار ترین بازی در بین ادم ها بازی با احساسات است
وقتی از درد به خود می پیچیدم
همسایه ها گفتند: چقدر قشنگ قر می دهی…
و سالهاست من هنــــــــوز
رقاص پردرد خیابانهایم
بعضـی آدمـــا ؛
فقـــط مــیان تــو زنــدگـیت ،
کـه خـــاطــره بشن !!!
همـــین .
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
تنهایی را بلندترین شاخه درخت خوب میفهمد؛
انگار هر چه بزرگتر می شویم تنهاتر می شویم؛
به راستی خدا از بزرگی تنهاست یا از تنهایی بزرگ!
حالا کــه میــــروی تا روزهایت را بدون من ســـــر کنی
بــر ســر دو راهــی که رسیــــدی
به چپ بـــرو
بــه جــهــنــم خــتـــم مــیــشود ...!!!
بدترین نوع دلتنگی وقتی است که
همه چیز و همه کس
بی ربط و با ربط :
"تو"
را یاد
...
"او"
می اندازد
فقط برای خودم هستم مـــن ؛
خودِ خودمـــــــــ ـ ـ ـ …
نه زیبایم و نه عروسکی و نه محتــــــاج نگاهی
برای تو که صورتــ ـــهای رنگ شده را می پرستـــی
نه سیرتــــــ آدمها را ..
هیـــــچ ندارمــــــ……
راهت را بگیر و برو
حوالی من توقفـــ ممنـــــــــوع استـــ
تلخ میگذرد این روزها که قرار است از تو
برای دلم یک رهگذر معمولی بسازم...
تو با من “بازی” می*کنی من با تو “عاشقی”…
و دیگران را ببین که چگونه محو تماشای این “بازی عاشقانه اند”…
هیـــــــچ وقت
" بـــی خداحافظ "
کسی را ترکـــــــــــــ نکن..
نمــــــــی دانی..چه درد بدی استــــــــــ
پیر شــــــــدن
در خمـــ
کوچه های " بی خـــــــــــــداحافظ "!!
در من
کوچه هاییست که با تو...
سفر هاییست که با تو...
روزهایست که باتو...
شبهاییست که با تو...
...
عاشقانه هاییست که باتو...
نگشته ام
نرفته ام
سر نکرده ام
آرام نیافته ام نگفته ام
می بینی چقدر با تو کار دارم؟
زودتر بیا...!
زندگی به من آموخت:
همیشه آماده دفاع از حمله احتمالیِ کسی باشم،
که به او محبت فراوان کردم..
صدا , رفت ...
تصویر , رفت ...
خاطراتش , مونده نمیره ...
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
دیگر نخواهم گفت :
آدم ها یا به عشقشان می رسند یا نمی رسند ؛
از این به بعد خواهم گفت :
آدم ها به لیاقتشان می رسند ...
حكايت من حكايت كسي كه عاشق دريا بود اما قايق نداشت ...دلباخته سفربود اما همسفرنداشت ...حكايت كسي كه زجركشيد اما ضجه نزد...زخم داشت ولي نناليد گريه كرد اما اشك نريخت ...حكايت كسي كه پر از فرياد بود اما سكوت كرد
صدای زندگی را میشنوم…
همـــــــــــــــــه جــــــــــــــــــــــا…
فـــرا می خـــــواند مـــا را…
تـــــــو را!
بـــــرای در آغـــوش کشیـــــدن معــــشوقت…
مـــــرا!
بـــــــرای در آغوش کشیــــدن زانـــــوی غـــــــــم…
ما نسل بوسه هاي خياباني هستيم...
نسل خوابيدن با اس ام اس...
نسل درد دل با غريبه هاي مجازي...
نسل جمله هاي كوروش ودكتر شريعتي...
نسل كادوهاي يواشكي...
نسل ترس ازرقص نورماشين پليس...
نسل سوخته...
نسل من...
نسل تو...
يادمان باشد هنگامي كه دوباره به جهنم رفتيم بين عذابهايمان مدام بگوييم
يادش به خير...
دنياي ما هم همين طوربود...
گــذشتـﮧ هــای من گذشت ... نه بـهـتــر اسـت بـگـویم در گـذشـت ! بـرایش روزهـای زیـــادی سـوگـواری کـردم ؛ سـکـوت کــردم ؛ خاطـراتـم را مــرور کــردم ؛ ای کـاش هـای زیــادی گفـتــم ؛حســرت هـای زیـادی خوردم ؛ ولــی دیگــر بس است من بــه آرزوهـای شـیـریـنــم می انـدیشـم مــن بــه شـروعــی دیگـر مـی انـدیشـم
حـ ـالم گرفتــــه از این شــَهر
کــــه آدمـ هایـش همچــون هوایش ناپایــدارنــد
گــاه آنقـــدر پــاک کــه باورتــــ نمی شود
گـــــاه آنقــــدر آلـــوده که نفســت می گیـــرد
جایت را با دیگری پُر میکنند
احساس… سیری چند؟؟!
آدم هــای عجیبـــی دارداینجــا!
دوستــی هــایشان نـــاگهانی ســت
دلبستــن شـــان غریـــب است
و رفتــن شان آشنـــا…
اگر خواســـتی بدانـــی چقـــدر ثروتمــــندی،
هرگــــز پول هـــایت را نشـــــمار،
قطـــــره ای اشــــک بریـــز
...
و
دستــهایــی کـه بــــرای پـاک کـــــردن اشکـــــهایت مـــــی آیند، را بشــــمار.
ایــن اســت ثـــروت واقـــــــعی.
پنجره را هم دو جداره کردن
میدانی؟
توطئه ای در کار است...
میخواهند سرم را گرم گنند
در این سردیه نبودنت...
غمگینم.....
مثل عکسی در اعلامیه تــــــــــــــــرحیم...!!
که لبخندش دیگران را میگریاند....!!
ﺩﻟﮕﻴﺮﻡ
ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺂ ﻭ ﺭﻭﺯﮔﺂﺭﺵ
ﺍﺯ ﺑﻲ ﮐﺴﻲ ﻫﺂ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻫﺂ!
ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﻣﻨﻲ ﮐﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺧﻨﺪﺁﻥ
ﻣﻨﻲ ﮐﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺂﻳﻢ ﻣﺜﺂﻟﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺜﺂﻝ
ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ!
ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺁﻧﻲ ﺑﻔﻬﻤﻲ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻋﺠﻴﺐ ﻫﻢ
ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺁﻳﻢ!
ﭼﻮﻥ “ﺗـﻮ”، “ﻣﻦ” ﻧﻴﺴﺘﻲ!
ﭘﺲ ﻟﻄﻔﺎ ﻗﻀﺂﻭﺗﻢ ﻧﮑﻦ…
رو پاکت سیگار نوشته بود :
سيگار برای شما و اطرافیانتان زیان آور است
تو دلم گفتم :تو یک نفر اطراف من پیدا کن قول میدم بخاطر اونم که شده سيگارو ترک کنم
عـــشق تـو شــوخـی زيبـايی بـود
كـه خــداوند با قــلب مـن كـرد!
زيــبا بـود امـا شـوخی...!
حـالا تـو بـی تقصـيری...خـدای تـو هـمـ بـی تقصـير است
مـن تـاوان اشتبـاه خـود را می دهـمـ....
تــمـامـ ايــن تنهـــــــايـــی...
تــاوان جـدی گـرفتـــن آن شـوخيسـت...!!؟
اسمش نه عشق است نه علاقه نه حتي عادت...
حماقت محض است ،دلتنگ كسي باشي كه دلـش با تونيست...!!!
خدایـــا ببین چگونه دلــــم را هر روز به بهانه ای میشکنند؟؟
این دو پاهای انسان نما نمیگذارند چیزی در سینه ام بتپد...
میبینی؟؟؟
...دیگر قـلـــبـی برای شکستن نمانده...
بغض میکنم...
آه میکشم....
نگاه ها پر ترحم میشود...
انگار باید فـــــقـــط خفه شد...
و سیگار کشید...........
دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر √
غــــم . . .؟ حــاضــر √
درد. . .؟ حــاضــر √
دوری. . .؟ حــاضــر √
عــشــق. . .؟بلندتر میخوانم ، عـــشــــــق . . . ؟
باز هم نیامده؟؟؟ ...
غیبت هایش ازحد مجاز چندیست که گذشته ،
اخراجش میکنم!
با اینکه نمیشود ، اما زندگی را ادامه میدهم!
مشق هر شبتان همین باشد . . .
.
.
.
جای عشق برای همیشه خالیستــــــــــــــــ ...........
دوستم داشته باش ، هـمانـگونه که من دوستـت دارم
بگذار فاصله من و تو کمتر از آنی باشد :
که می خواهـیـم و نمی توانـیـم
که می توانـیــم و نمی گـذارنــد !
بگذار میان من و تو فاصله ای نـمـانــد
نه به خاطر خودت ،
و نه به خاطر من !
که به خاطر این عـشـق دوسـتـم داشـتـه باش
بـیـش از آنی که من دوسـتـت دارم ...............
می نویسم..
باز مینویسم..
نخـوان!
حرف هایم تکراریست ..
نشنووو!!
...حرف هایم ارزش شنیدن ندارد ..
نبیـن !!!
همـان ادم دیروز هستـم ..
فقــط بـرو.. بـرو ولـی حس کـن..
لمــس کـن ..
عشق پاکی را که به آتش کشیدی!
چه کسی میگوید که من هیچ ندارم ؟
من چیزهای با ارزشی دارم !
حنجره ای برای بغض، چشمانی برای گریه، لب هایی برای سکوت،
دست هایی برای خالی ماندن، پا هایی برای نرفتن، شب هایی
بی ستاره، پنجره ای به سوی کوچه بن بست
و، وجودی بی پاسخ
تعداد صفحات : 3